به یاد فاطمیه پارسال که رفتیم خونه عمه جونم فرشته که اونجا روزه داشتن یادش بخیر چی روزی بود اخه حجتم بود اونم دیدم کلی کیف کردم امسالم بابا جون اگه بیاد اگه بیاد میریم خونشون ....این عکس پارسالمه...

سلام بهمن محمد سبحانم ..

من کوچولوی ناز خوشگلی هستم که منو بابام خیلی دوسم داره منم مامانم دوست دارم چون به من شیر داده ....

آبجی سارا که همش اذیتم میکنه اما آبجیه خوبیه دسوش دارم در کل باحاله...

یه خاله دارم پنج تا عمه... وای اگه سر من دعوا بشه معلوم نیست چی بشه عمه هام حریفا مخصوصا اون آخریه فضه وای که نگو

من گناه دارم دیگه عمه این لپام میکشین بعدش دردم میاد اگه بزرگ بودم لپتون میکشیدم..

اما اشکال نداره یه طرف  دارم مامان میره باشگاه مشت میزنه وزنه میزنه و ....

زورش زیاده میگم لپتون بکشه....

این عکس من مال اون روزای اولمه که اومده بودم این دنیا....

اینم همون آبجیمه که اذیتم کرده اکش منو در آورده

اینم ددت(حجت)که طرف داره منه دوسش دارم بوووس بووس نمیزاره کسی لپ منو بکنه...